میخوام براتون از چشمها بگم
از چشمهای پر درد، از چشمهای نالانی که خشک اند و غم دارند
میخوام براتون از چشمهایی بگم که کماند و پرسان
همین میشود که کیفهاشان را میگردند، جیبهاشان را میگردند
و انگار خدایی وجود دارد
نه که بزرگترین باشد اما در حدی هست که دست خانومه توی جیب شلوار خواهره بره و من نه
انقدر هست که کیف رو بگردن دو بار اما جیبهاش رو نه
و من چی داشتم بگم اگه قوطی فیلم و سرکهی توش رو میدید؟
چه فرقی داریم ما؟ چه تفاوتی؟ خواهره میپرسه
و من هوچی بازی که آمدهایم برای جمهوری اسلامی!!
و مرد نمیگوید تفاوت ما را
من اما میدانم
چشمهای ما غم دارد
چشمهای ما پرسنده است و گیج
و قدمهامان
مثل آنها بیخیال و سرخوش نیست
و هر قدمی به اندازهی ده قدم خستهات میکند
و هر قدمی به اندازهی ده قدم سنگین است
.....
ما سلاح نداریم
اما چشمهامان را نمیتوانند ازمان بگیرند
چشمهامان بیچارهشان کرده
نگاه خشم دار و غصه دارمان را میبینند
یعنی هست بینشان آدمی که تازه کار باشد و هنوز آنقدری آلوده نشده باشد که خواب چشمهای ما را ببیند؟!
که خیرهایم، متنفریم و ترس داریم اما میخواهیم پنهانش کنیم
....
اولین چیزی که توی آدمها میبینم چشمهاست و بعد دستها
آدم ِبینگاه برای من مرده است
لازم نیست چشمها درشت باشد یا زیبا
مهم این است که نگاه داشته باشد، یک نگاه مخصوص
و چشمهای ما نگاه دارد
و غم دارد
و برای همین است که خط سیاه روی چشم آدمهای توی عکس جنایت است
اما باید کشیدش
چون چشمهای غمگین آزاد و زنده بهترند از چشمهای بسته
....
میگن آغا محمدخان قاجار از چشمهایی که در اورده کوه ساخته
من نمیدونستم چرا
نمیفهمیدم که چرا باید چشم مخالفانت را در بیاوری
و حالا میفهمم
خیلی خوب هم میفهمم
و برای دوستانم اس.ام.اس میآید که چشم سران فتنه در روز 22 بهمن کور خواهد شد( از کاسه در خواهد آمد؟!)ا
و من در فهم لغت فتنه دچار ایرادم...
پ.ن:
عکس مال عاشوراست، این چشمها اما زمان نمیشناسند. هشت ماه است که همینجورند
No comments:
Post a Comment