قبل عید بود، مالسکین تقلبی قرمزه رو خریدم برای خودم
که شروع تازه مثلا، که خاطرات سکسی...
تا ۲۱ اردیبهشت چیزی ننوشتم توش...شروع تازه نداشتم، خاطرات سکسی نداشتم، عاشقی کردن نداشتم
شب تولدم نوشتم...از غم...از درد...از اشک
نوشتم تلخ نبود اما بسیار معمولی...از پر توقعیام نوشتم...
فرداش نوشتم که مسخره است اگر بیست و یک سالگی رو هم بخوام به غم و گریه و تنهایی بگذرونم...
نوشتم که باز باید ویش لیست بنویسم برای خودم
...
که شروع تازه مثلا، که خاطرات سکسی...
تا ۲۱ اردیبهشت چیزی ننوشتم توش...شروع تازه نداشتم، خاطرات سکسی نداشتم، عاشقی کردن نداشتم
شب تولدم نوشتم...از غم...از درد...از اشک
نوشتم تلخ نبود اما بسیار معمولی...از پر توقعیام نوشتم...
فرداش نوشتم که مسخره است اگر بیست و یک سالگی رو هم بخوام به غم و گریه و تنهایی بگذرونم...
نوشتم که باز باید ویش لیست بنویسم برای خودم
...
روزهای بعدی صفحات دفتر هی نوشته شد
سیاه و آبی و قرمز و سبز شد
غم دار شد...عاشقانه شد گاهی
شک دار شد...ترسناک شد حتا..
پر شد از پوچیهای من...از ناامنیهای من...از تنهاییهای من...از غرهای من
شروع تازه نه اما...
نکند ناتوان شده باشم از شروع؟
سیاه و آبی و قرمز و سبز شد
غم دار شد...عاشقانه شد گاهی
شک دار شد...ترسناک شد حتا..
پر شد از پوچیهای من...از ناامنیهای من...از تنهاییهای من...از غرهای من
شروع تازه نه اما...
نکند ناتوان شده باشم از شروع؟
جسارت ۱۸ سالگیم کجا رفته؟
آن روزی که آمدم و نوشتم:
"کِی بود؟ یادم نیست دقیق گمونم
وقتی تازه 18 ساله شده بودم
که گفت روزی میرسد که همهی شهر عاشقم
حالا نه به این اغراق( آیدای درون من بیدار شده) اما میفهمم که آدمها دوستم دارند
نه خاص و کراش و نظر و این حرفها حتا وسط ورجه ورجههام که نگاه کنم به چشم آدمها خیلی وقتها میبینم که توی چشمهاشون دوست داشتن هست"
کجاست این سپیده؟
آن روزی که آمدم و نوشتم:
"کِی بود؟ یادم نیست دقیق گمونم
وقتی تازه 18 ساله شده بودم
که گفت روزی میرسد که همهی شهر عاشقم
حالا نه به این اغراق( آیدای درون من بیدار شده) اما میفهمم که آدمها دوستم دارند
نه خاص و کراش و نظر و این حرفها حتا وسط ورجه ورجههام که نگاه کنم به چشم آدمها خیلی وقتها میبینم که توی چشمهاشون دوست داشتن هست"
کجاست این سپیده؟
No comments:
Post a Comment